بی‌درکجا

اصغر زارع کهنمویی؛ روزنامه‌نگار و پژوهشگر

بی‌درکجا

اصغر زارع کهنمویی؛ روزنامه‌نگار و پژوهشگر

بی‌درکجا

تارنمای اصغر زارع کهنمویی
روزنامه‌نگار: اندیشه، سیاست، فرهنگ و قومیت؛
پژوهشگر: تاریخ معاصر، جهان اسلام، مسائل آذربایجان و قفقاز؛

برای آشنایی بیشتر با من و نقد دیدگاه‌هایم، به منوی «حیات» در ابتدای صفحه بروید. در آنجا به‌سنت زندگی‌نامۀ خودنوشت، «تجربۀ زیسته»‌ام را دوره می‌کنم.

mail: asghar.zareh@gmail.com

این تارنما، تازه راه‌اندازی شده و در حال تکمیل است.

بایگانی

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «داعش» ثبت شده است

  1. کبانی در آستانه سقوط است باید به کمکش شتافت. هیچ شکی در این نیست. باید برای کوبانی مرثیه سرود، کمپین راه انداخت و تظاهرات کرد. این درست‌ترین کار ممکن است و این کار درست، در مقایسه با دیگر شهرهای مشابه محاصره شده توسط داعش، در نقاط مختلف جهان انجام شده و باید همچنان به طور فزاینده ادامه پیدا کند. این کار درست کافی نبوده و موثر واقع نشده. چرا؟ چون اساسا آب از سر گذشته و سیلاب فزاینده خشونت آنقدر حجیم بر سر مردم کبانی آوار شده که هیچ تظاهراتی به تنهایی نمی‌تواند جلوی این سیلاب خون را بگیرد. باید در کنار تظاهرات و تبلغیات، به فعالیت‌ها و روش‌های دیگری از جمله فعال کردن دیپلماسی منطقه‌ای روی آورد.
  • اصغر زارع کهنمویی

در عراق، انسان‌ها مثل گوشت قربانی، کشته می‌شوند. عکس‌های نسل‌کشی جلولا، انسان را به حیرتی تمام‌نشدنی می‌برد. برای نسل‌کشی‌ داعشی‌ها در جلولا، کسی آه هم نمی‌کشد. جهان آرام است تو گویی عراق، تنها یک پرده سینمایی است که در آن ژانر تاریخی نمایش داده می‌شود. انسان باید فیلم کشتارهای قرون میانه را ببیند و چیپس بخورد و تفریح کند و با یار همراه بخندد و انرژی بگیرد و به زیستن آرام و عادی خود برگردد.

  • اصغر زارع کهنمویی

جهان رفوزه آزمون خاورمیانه

جهان رفوزه بزرگ آزمون سخت خاورمیانه است. «وضعیتِ»کاملا متفاوت این منطقه کوچک، جهان را با «دشواری» بزرگی مواجه کرده است. آدم‌کشی عریان حاکم بر خیابان‌های عراق، سوریه، فلسطین، بحرین، پاکستان، افانستان و... . چنان بر جان آدمی می‌کوبد که تو گویی، کشتن ارزش است و زیستن بی‌ارزش‌ترین حقِ ممکن. شاید هیچ زمان دیگری بعد از جنگ دوم جهانی، بشر اینقدر در حیرت فرونرفته است. حتی تراژدی ویتنام نیز اینقدر مبهم و لاینحل نمی‌نمود.  جشنواره‌ی آدمکشی در سوریه و عراق و فلسطین، جهان را در صراط اخلاقی بزرگی قرار داده است؛ چه باید کرد؟

  • اصغر زارع کهنمویی

من برخلاف سال های گذشته، امروز هیچ حسی برای زادروزم نداشتم. معمولا در این روز، خودم را به جشنی تک نفره دعوت می کردم، ساعتی با خود خلوت می کردم و درباره گذشته و آینده می اندیشیدم. اما امسال روز میلاد برای من، حسی نداشت.

چرایش مشخص است؛ هر روز و هر ساعت، هر رسانه ای را باز می کنم، خبر و تصویر جنایتی هولناک، روحم را سوهان می کشد.
برای من نه کرد، نه عرب، نه سرزمین، نه تشیع، نه تسنن، نه آرامگاه، نه آثار باستانی و نه هیچیک از امثالهم، هرگز اهمیتی ندارند. من وقتی جنایت را می خوانم، کودکانی گرسنه و نگران در جان و دلم تصویر می شود که بزرگترین قربانیان این وحشی گری ها است.
چه می دانم، زمانی در روستای محروم و آرام کهنمو، کودکی می کردم، صدام دم به دم تبریز را بمباران می کرد. صدام حتی یک بار هم روستای مرا نکوبید اما من هر شب کابوس صدام را می دیدم. خواب می دیدم صدام با خنجر تیزی از پنجره چوبی مشرف به کوچه وارد می شود دندان تیز می کند و می خواهد مرا سر ببرد.
من کودکی ام را در روستای آرام کهنمو با کابوس صدام سپری کرده ام بدون اینکه صدام یک گلوله به کهنمو خالی کند. حالا یاد کودکانی که زیر سم وحشی های داعش قرار گرفته اند، جانم را می لرزاند. تصور کابوس انان برایم بسیار وحشتناک است. همه لحظات تلاش می کنم تصویری از کابوس کودکان رنج را بسازم و به عنوان یک روزنامه نگار که اتفاقا انسان هم هست، برایشان غصه بخورم. چه می توان کرد؟
غصه خوردن برای کودکان گرسنه و آواره خاورمیانه شاید نخستین وظیفه منی باشد که اکنون هیچ کاری از دست بر نمی آید.
امسال برای خودم تولد نگرفته ام چون چند صد کیلومتر آن سوتر کودکان در هاله ترس و لرز جان می دهند.
من متولد رنج هستم روح من طوری ساخته شده که نمی توانم در «سئانس آوارگی و گرسنگی کودکان عراق» تولد بگیرم بماند که جهان، جام جهانی می گیرد و دریغ از یک پیام کوتاه در گوشه کوچکی از این میدان بزرگ و پرمخاطب.
من غمگینم غمگین کودکانی که نمی دانم چه می کنند...

  • اصغر زارع کهنمویی