بی‌درکجا

اصغر زارع کهنمویی؛ روزنامه‌نگار و پژوهشگر

بی‌درکجا

اصغر زارع کهنمویی؛ روزنامه‌نگار و پژوهشگر

بی‌درکجا

تارنمای اصغر زارع کهنمویی
روزنامه‌نگار: اندیشه، سیاست، فرهنگ و قومیت؛
پژوهشگر: تاریخ معاصر، جهان اسلام، مسائل آذربایجان و قفقاز؛

برای آشنایی بیشتر با من و نقد دیدگاه‌هایم، به منوی «حیات» در ابتدای صفحه بروید. در آنجا به‌سنت زندگی‌نامۀ خودنوشت، «تجربۀ زیسته»‌ام را دوره می‌کنم.

mail: asghar.zareh@gmail.com

این تارنما، تازه راه‌اندازی شده و در حال تکمیل است.

بایگانی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «رضا روستاآزاد» ثبت شده است

اصغر زارع کهنمویی، خبرگزاری دانا: تنها چند قدم پس از برج بلند آزادی، سردر یکی از معتبرترین مراکز علمی حهان رخ‌نمایی می‌کند که ورود به آن‌، آروزی بسیاری از دانش‌آموزانِ تمام‌ دهه‌های عصر آموزش مدرن در ایران است؛ دانشگاه صنعتی شریف، گرانیگاه‌ چالش‌های علمی کشور: چرا این دانشگاه برترین است؟ این دانشگاه چگونه نخبه‌های کشور را به خود جذب می‌کند؟ و چرا نمی‌تواند این نخبه‌ها را در درون خود نگه‌دارد؟ چرا تنها چهار سال بعد، بسیاری از ورودی‌های شریف، ورودی‌های هاروارد و آکسفورد و ... می‌شوند؟ این دانشگاه در سیاستگذاری علمی کشور چه سهمی دارد؟ هزینه‌های سنگین خود را چگونه تامین می‌کند؟ نظام آموزشی این دانشگاه بر چه مدلی استوار است؟ دانشگاه شریف در تولید علمی جهان چه سهمی دارد؟ دیگران چگونه به این دانشگاه می‌نگرند؟ پاسخ این سوالات و سوالات بسیاری از دست، محصول گفتگوی طولانی گروه اندیشه‌ی خبرگزاری دانا با دکتر رضا روستاآزاد رییس دانشگاه شریف است. او در این گفتگو، ضمن دفاع از جایگاه برتر دانشگاه تحت ریاست خود، از بودجه بسیار کم آن سخن گفت و از راه‌اندازی نظام آموزشی «متن باز» در معتبرترین دانشگاه کشور خبر داد. یکی از بخش‌های مهم این گفتگو تاکید رییس دانشگاه شریف بر لزوم توجه به نیازهای جامعه و گروه‌های مختلف اجتماعی در امر آموزش و تولید علم است. وی می‌گوید: اگر در جامعه برای رشته‌ای مطالبه‌ای وجود داشته باشد، حتما باید تاسیس شود چون نهادهای دانشگاهی حداقل از دیدگاه منفعت به آن نگاه می‌کنند.
  • اصغر زارع کهنمویی

18 تیر 1385 – تهران – خیابان پورسینا: نوشته ذیل نامه‌ای است خطاب به مادرم؛ مادری که نامه‌ام را هرگز نخواهدخواند؛ بی‌سواد بودن او برای من یک نوستالوژی دردآلود است. همیشه آرزو داشته‌ام مادرم بتواند نوشته‌هایم را بخواند… .

تو پایان خاکی و تمام ماه

مادرم سلام

اصغر هستم پسر دومت؛ همان بچه‌ی مریض‌احوالی که ۲۷ سال پیش دامن پاک 27 ساله‌ات را خیس کرد. خودم را یادم نیست ولی تو را شفاف‌تر از چشمه عشق به یاد دارم.  دامنت داغ‌تر از تیرماه ۵۸ بود وچهره‌ات زیباتر از خورشید روز هیجدهم. دست‌هایت مادر شده بودند و اشک‌هایت ایثار.

  • اصغر زارع کهنمویی