ما مسوولیم چون «امضا» کردهایم / اعتماد
دیکتاتور درون خود را بکشیم
دموکراسی از اینجا آغاز میشود
اصغر زارع کهنمویی؛ اعتماد: «مسوولیت زاده توانایی نیست، زاده آگاهی است زاده انسان بودن» علی شریعتی این جمله توماس ولف را بسیار دوست میداشت آنقدر که آنرا بر پیشبرگ مهمترین اثر قلمی خود یعنی «کویر» همچون سندی ماندگار سنجاق کرد. مسوولیت، بیش هر چیز دیگری، فعلی اخلاقی است. تاریخ، تنها یک تفاوت میان «مبارزان» و «بیتفاوتها» میگذارد اولیها احساس مسوولیت میکردند و دومیها در قاموس خود چیزی بدین نام نداشتند. و همین تاریخ تنها یک تفاوت میان «خوبان» و «بدان» میشناسد، خوبان «پاسخگو» بودند و بنابراین تنها برای کاری تصمیم گرفتند که بتوانند پاسخی در خور برای تاریخ داشته باشند و بدان هرگز سودای پاسخ نداشتند آنچه کردند نفرت زایاند و خون باراند.
کسی که دستهایش را مشت میکند و انگشت اتهام بهسوی همهی «دیگران»، غیر از «خود»، نشانه میرود، یک سخن بیشتر نمیگوید؛ رهایم کنید؛ «یک کلمه مینویسم خداحافظ». اخلاق حکم میکند دفاع از خویشتن را به زمانی بگذاریم که «حق» یا «ناحق» پشت میز محاکمه قرار داریم. در دورانی که باید پاسخ گفت، دفاع از خویشتن را باید به دیگران وانهیم. ما اگر «خوب» بودیم چه هراس از پاسخ داریم؟ باید دلیل همه امضاهای خود را بگوییم آن وقت، وجدانهای بیدار حتی از اردوگاه مخالفان به دفاع از ما خواهند پرداخت.
فاجعه اخلاقی زمانی رخنمایی میکند که انسانها، پدیدهها و بحرانهای کلان جامعه را به «خود» و در سطح بسیار خُردِ «فردیت» تقلیل میدهند. «دیگران» از «مصائب بزرگ انسانی» سخن میگویند و «ما» تنها از «خود» دفاع میکنیم. در انتقاد اخلاقی و استنطاق حقوقی حاکمان، اگرچه حقوق انسانی فرد اهمیت دارد اما محور چنین رویکردهایی نه «فرد» که «جامعه» است.
«ما» مسوولیم چون «امضا» کردهایم، تصمیم گرفتهایم، صدها سخنرانی انجام دادهایم و همهی جهان را تفسیر کردهایم و درباره همه چیز حکم صادر کردهایم. ما مسوولیم چون گفتهایم؛ «تحریمها کاغذ باطلهای بیش نیستند» و حالا اگر ملتی نمیتواند با پرواز عقابوار دلارها همراه شود باید پاسخ بگوییم که همینکاغذباطلهها با ما چه کرده است! همانطور که اخلاقا، هرگز مسوول تصمیم دیگران نیستیم، باید پاسخگوی تصمیمات خود باشیم.
طفره رفتن از پاسخ و «دفاع» از خویشتن، سنت سیاسی خطرناکی است. این رفتار که دور از شأن اخلاقی سیاستورزی فرزانهمحور است، به فروپاشی بنیادهای اخلاقی سیاست میانجامد. اگر قرار بر این باشد که با انگشت اتهام مدام به جلو فرار کنیم و «سوال» را با «سوال» و «انتقاد» را با «اتهام» پاسخ دهیم و از این طریق برای «خود» نمدی رویینتن از «پروندههای نخبهسوز» بسازیم، آیا راهی برای «ساختن» و «عبور از بحران» میگذاریم؟
وندآلیسم افزون بر اینکه جامعه سیاسی را به تباهی میکشاند. بزرگترین ظلم به خویشتن است. فردی که تمامِ همتش طرح مدام «خود» و دفاع تمامقد از «خویشتن» است، چگونه میتواند ذرهای بر دل فرزانگانی بنشیند که هرگز به دفاع از خویشتن نمیپردازند؟ جاهطلبی سیاسی اگرچه یک سنت انسانی متعارف در عرصه سیاست است اما اگر به کلیت کاروِیژهی سیاستمدار تبدیل شود، او را جزغاله میکند.
شایسته است، در کنار خوانش اخلاقی سیاستمداری که «همه» را متهم میکند، «متهمانِ او» نیز بیش از هر واکنشی، به نقادی بیرحمانهی خویشتن بپردازند. این رمز پیروزی آنها خواهد بود. به او که متهم میکند میگوییم؛ اتهام نزن، پاسخگو باش؛ اما ضمن همدردی با آنان که متهم میشوند، هشدار میدهیم زنهار که شما نیز رهرو این سنت سیاسی جامعهسوز باشید. باید دیکتاتور دورن خود را بکشیم. دموکراسی از اینجا آغاز میشود.
لینک مطلب در: