بی‌درکجا

اصغر زارع کهنمویی؛ روزنامه‌نگار و پژوهشگر

بی‌درکجا

اصغر زارع کهنمویی؛ روزنامه‌نگار و پژوهشگر

بی‌درکجا

تارنمای اصغر زارع کهنمویی
روزنامه‌نگار: اندیشه، سیاست، فرهنگ و قومیت؛
پژوهشگر: تاریخ معاصر، جهان اسلام، مسائل آذربایجان و قفقاز؛

برای آشنایی بیشتر با من و نقد دیدگاه‌هایم، به منوی «حیات» در ابتدای صفحه بروید. در آنجا به‌سنت زندگی‌نامۀ خودنوشت، «تجربۀ زیسته»‌ام را دوره می‌کنم.

mail: asghar.zareh@gmail.com

این تارنما، تازه راه‌اندازی شده و در حال تکمیل است.

بایگانی

می توان به ضرس قاطع مدعی شد، ایران با بحران عدم تولید فکر مواجه است. سالهاست دیگر ایرانیان همچون گذشته، حداقل همانند دهه های سی و چهل، نمی‌اندیشند. تاسف‌بارتر اینکه این عیب بزرگ کمتر دیده شده است. بسیاری هنوز بر این باور هستند که جامعه ایرانی، جامعه خردورزی است اما بررسی کمی و کیفی تولید فکر در دهه‌های اخیر، نشان می دهد که این باور نادرست است جامعه ایرانی نه خردورز که گریز از خرد است. کنکاش چرایی و چگونگی این بحران، نیازمند بررسی آسیب‌شناختی وضعیت تفکر در ایران است. در اقتراحی با این عنوان، تلاش داریم در گفتگو با صاحب نظران حوزه های مختلف به این سوال بپردازیم که نهادهای موثر در نابسمانی وضع تفکر کدام‌اند و چگونه بر فقدان تولید فکر در جریان‌های فکری تاسیسی، ترکیبی و تقلیدی تاثیر می‌گذارند. در این میان، بر نقش نهادهای خانواده، آموزش، دین، قدرت و رسانه بیش از بقیه تاکید می شود. بخش نخست گفت‌وگوی دکتر حاتم قادری، طلیعۀ این اقتراح بود. برگ دوم اقتراح، به گفتگو با دکتر صادق زیباکلام اختصاص دارد. همچنین بخش دوم و مهم گفتگوی دکتر حاتم قادری در همین شماره منتشر می شود. بسیاری، امتناع ایرانیان از تفکر را حلقه وصل عقب ماندگی و انحطاط ایران می دانند. دومین برگ اقتراح «آسیب شناسی وضعیت تفکر در ایران معاصر» به دیدگاه های دکتر صادق زیباکلام می پردازد. او عقب ماندگی را دلیل اصلی نابسامنی وضع تفکر، عنوان می کند و در تبیین نقش نهاد قدرت، معتقد است قدرت در ایران، خود را در همه عرصه ها صاحب نظر می داند و به متخصاصن علوم انسانی  احساس نیاز ندارد. وی دین را در این نابسمانی تبرئه می کند و نگاه ایده ئولوژیک قدرت به دین را عامل اصلی می خواند.

 آیا به نظر شما وضعیت تفکر در ایران، به‌سامان است یا نابسمان؟ ارزیابی کلی شما از  وضعیت تفکر در ایران بخصوص در حوزه اندیشه سیاسی چگونه است؟

من معتقدم در مجموع وضعیت تفکر در ایران نابسامان است. ما چند مشکل اساسی درباره رواج یک تفکر معقول و منطقی در ایران داریم. اولین مشکل اساسی که درباره تفکر وجود دارد، عقب‌ماندگی علمی ایران است.البته خیلی ها نه تنها قبول ندارند که بلحاظ علمی ما عقب مانده ایم بلکه عقب ماندگی علمی در ایران را یک مسئله مربوط به گذشته و زمان قاجارها میدانند که تمام شده ورفته و امروزه ایران را بلحاظ علمی خیلی هم پیشرفته میدانند.اما به گمان من ما از نظر علمی جامعه ای ضعیف هستیم و این ضعف بنیان علمی در کشور بزرگترین مانع و سد راه اندیشیدن است.

 

ولی خیلی ها استبداد را مانع اصلی اندیشه در تاریخ ایران میدانند.

نه من عقب ماندگی علمی را خیلی مهم تر از استبداد میدانم.

 

مصادیق مدعای شما چیست؟

خیلی چیزها. البته در حوزه علوم دقیقه و کاربردی عقب ماندگی ما خودش را خیلی عریان تر نشان میدهد.تولیدات و محصولات صنعتی ما به عنوان مثال.هیچ یک از تولیدات و فراوردهای صنعتی ایران از نظر پیشرفت و استانداردهای جهانی قابل صادرات نیستند.از اتوموبیل ساخت ایران ایران بگیر که بدلیل بسیاری از نقائص فنی ، مصرف  و آلودگی محیط زیست قابل فروش در بازارهای جهانی نیست تا داروهای ساخت ایران ، تا ماشین الات ساخت ایران ،تا تلفن همراه ساخت ایران و عملا عرض کردم هر کالای دیگری که در ایران تولید میشود.تا برسیم به وضعیت پیشرفت و سطح تحقیقاتمان در فیزیک ، شیمی ، بیولوژی ، صنایع هوایی و قس علیهذا.    

 

اما مسوولان و بسیاری از نخبگان ما معتقدند در حوزه هایی مانند صنایع دفاعی، هسته ایی، هوافضا و امثالهم کشور ما پیشرفت های قابل ملاحظه ای داشته است؟

من منکر یکسری کارهایی که در این زمینه ها صورت گرفته نیستم. اما دو نکته خیلی مهم وجود دارد. نخست آنکه بخش اعظم اینها در امور نظامی بوده. نکته دوم اینکه ما فی المثل توانسته ایم موشکی بسازیم که 2 یا 3 هزار کیلومتر برد دارد.یا توانسته ایم ماهواره به فضا بفرستیم یا در زمینه هسته ای موفق شده ایم اورنیم را 20 در صد غنی سازی نماییم و کارهایی از این دست.کدام یک از این ها نوآوری و پیش بردن مرزهای دانش بوده؟ هیچ کدامشان.نخستین سفینه فضایی نزدیک ب 50 سال پیش توسط روسها در مدار زمین قرار گرفت. تغلیظ اورانیوم نخستین بار قریب به 100 سال پیش توسط فیزیک دان انگلیسی لرد رادرفورد صورت گرفت. البته انجام اینها توسط ایران خیلی مهم است با توجه به تحریم ها و غیره ولی عرض من این است که هیج کدام این کارها نو آوری و پیشرفت علمی نیست.هیچ کدام اینها برای نخستین بار نیست که دارد اتفاق می افتاد. ضمن آنکه عرض کردم حتی اگر بپذیریم که واقعا چنین پیشرفت هایی صورت گرفته است، این پیشرفت ها فقط در عرصه صنایع نظامی است. در اتحاد شوروی سابق هم موشک ها و انواع تسلیحات پیشرفته ساخته بودند که خیلی دقیق تر و پیشرفته تر  از نوع آمریکایی و انگلیسی بودند. ولی وقتی وارد حوزه غیر نظامی میشدید دریغ از یک تراکتور ، یک اطو برقی یا حتی یک دوچرخه ساخت روسیه که بتواند با مشابه خارجی اش رقابت کند.    این پیشرفت در علم نبود.

 

نکته شما درست است در عین حال یکی از نکاتی که باز در ایران بر روی آن تاکید میشود مسئله اخذ جوایز در المپیاد های علمی است. آیا این همه مدال که جوانان ایرانی کسب میکنند حکایت از پیشرفت علمی کشور نمی کند؟

تعجب می کنم شما این را می پرسید. نه به هیچ وجه.   کسانی که در المپیاد شرکت می‌کنند، برگزیده افرادی هستند که ضریب هوشی بالایی در کشور هفتاد میلیونی دارند. اینها هیچ چیزی را اثبات نمی کند و دلیلی بر این نمی باشد که این کشور به لحاظ علمی، پیشرفته است.شما فقط میتوانید نتیجه گیری کنید که ایران دارای جوانان با استعدادی است همین و بس.ضمن اینکه آیا شما تا حالا آمار گرفته اید که چه تعدادی از المپیادی هادر ایران مانده اند و چه تعدادی رفته اند به آمریکا و کاناداو اروپا؟ 

 

با این حساب وضعیت عقب ماندگی در حوزه علوم انسانی چگونه است؟

در حوزه علوم انسانی، عقب ماندگی ما خیلی جدی‌تر است و ابعاد گسترده‌تری دارد. برای اینکه به هرحال در حوزه علوم دقیقه و کاربردی و فنی و مهندسی، می شود تکنولوژی را خرید یا از جایی به دست آورد مثلا از طریق اینترنت به آن دست یافت. اما در زمینه علوم انسانی، نمی‌شود با این شکل پیشرفت کرد. نمی‌شود برای دریافت اندیشه، از طریق اینترنت، یا با یک شرکت ژاپنی یا کره ای قرارداد بست یا آن را از یک شرکت چند ملیتی خارجی خریداری کرد. شما نمی توانید مثل علوم کاربردی ، تکنولوژی پشرفته را در علم تاریخ، علوم سیاسی یا روابط بین الملل از یک کشور یا شرکت خارجی معتبر خریداری کنید.مقصودم این است که پیشرفت در علوم انسانی  خیلی دشوارتر از علوم کاربردی است.

 

گفتید عقب ماندگی در علوم دقیقه و کاربردی را می شود از جمله در تولیدات صنعتی ایران، ملاحظه نمود. سئوال من این است که عقب ماندگی در علوم انسانی را چگونه یا از چه طریقی می توان مشاهده نمود؟

سئوال جالبی کردید. به اشکال مختلف می توان عقب ماندگی مان در علوم انسانی را نشان داد. یکی از ساده ترین راه ها در نظر گرفتن چاپ مقالات در نشریات معتبر بین المللی تخصصی علوم انسانی است. در دنیا، مجلات و ژورنال های تخصصی در حوزه های مختلف علوم انسانی وجود دارد که اگر مقاله ای در آن چاپ بشود نشان می‌دهد، نویسنده این مقاله حرف جدیدی زده است. یا نگاه یا تفسیر یا قرائت جدیدی نسبت به یک سوژه ای که قبلا بوده کرده. یا نظری بدیع که قبلا به عقل کسی نرسیده مطرح کرده. یا در مورد یک موضوع تاریخی تبیین تازه ای مطرح کرده و خلاصه یک نو آوری کرده. شما کافی است نگاه کنید ببینید وضعیت مقالات و آثار  دانشمندان و اساتید علوم انسانی ایران، در این دست ژورنال ها و فصلنامه های بین المللی معتبر، چقدر است؟ شما آماری بگیرید که ظرف پنجاه سال گذشته، چه تعداد مقاله از اساتید علوم انسانی دانشگاه های ایران، در این قبیل فصلنامه ها منتشر شده است؟ زحمت نکشید، چیزی در حد صفر است.

 

اما در سال های اخیر می گویند تعداد این مقالات خیلی زیاد شده است...

کی گفته؟ این هم، مثل خیلی از چیزهای دیگر است که همه اش تبلیغ و فریب است. اخیرا مد شده مسوولان کشور بگویند که ما در ISI  در منطقه اول شدیم در خاومیانه دوم شدیم در دنیا سوم شدیم و قس علی هذا. بعد هم آمده اند گفته اند اگر کسی بخواهد استاد بشود باید چند تا مقاله ISI داشته باشد یا اگر کسی بخواهد از رساله اش دفاع کند، باید دو تا مقاله ISI چاپ کند. در عین حال، از سوی دیگر، مسوولان ما گفته اند چون مدیریت بین المللی نشریاتISI  در حوزه علوم انسانی زیر نظر صهیونیستها و غربیها است و چون تفکر اساتید مسلمان و انقلابی ایرانی علیه نظام سلطه است لذا مقالات اساتید علوم انسانی از ایران را چاپ نمیکنند.بنا براین انواع و اقسام کلاه شرعی درست کرده اند و انواع و اقسام ISIهای قلابی در ایران سرهم کرده اند که مغز انسان از این همه تقلب سوت میکشد.

 

یعنی شما این ادعا را قبول ندارید که در نشریات بقول شما، معتبر بین المللی، تفکر غربیها حاکم است و بالطبع مطلبی که خلاف باورهای آنان باشد راه به جایی در آن نشریات نمی برد؟

نه مطلقا اینها را قبول ندارم.

 

پس چرا مقالات اساتید ایرانی را در این نشریات چاپ نمی کنند؟

به هزارویک دلیل که حتی یکی از آنها هم با این مهملات که آنها صهیونیست یا غربی هستند و با ما مخالفند، ارتباطی پیدا نمی کند. اولین دلیل، زبان انگلیسی است. بنظر شما چه تعداد از اساتید رشته های علوم انسانی ما انقدر به زبان انگلیسی مسلط اند که بتوانند به آن زبان یک مقاله علمی سطح بالا بنویسند؟ ثانیا که مهم تر است محتوی علمی نوشته است. این درد اصلی و اشکال اصلی است که چرا مقالات اساتید علوم انسانی در ایران در نشریات معتبر بین المللی چاپ نمی شود. شما کافیست محتوی مقالات یکی از این نشریات را در حوزه علوم سیاسی یا روابط بین الملل که رشته خود من هست را با محتوی و کیفییت مقالات دانشگاهی ما مثلا با فصلنامه دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران ، امام صادق ، شهید بهشتی،باقرالعلوم قم یا واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد مقایسه کنید آنوقت میفهمید گیر کار کجاست. و آیا  دعوا بر سر غربی بودن و اسلامی بودن است یا خیلی ساده بر سر سواد و علم و دانش. بعلاوه،مگر وزارت علوم و شورایعالی انقلاب فرهنگی علی الدوام نمی گویند که اساتید علوم انسانی ما غرب زده هستند و ما باید علوم انسانی را اسلامی کنیم؟ باید از این مسئولین پرسید که حالا چطور شد که به چاپ مقاله در نشریات معتبر بین المللی که میرسد اساتید علوم انسانی میشوند مدافع اسلام و انقلاب و ضد غربی و ضد سکولاریزم؟ و بالاخره ، اگر فرض کنیم مشکل آنگونه که اعضاء شورایعالی انقلاب فرهنگی و وزارت علوم اصولگرایان میگویند در انقلابی بودن و اسلامی بودن اساتید علوم انسانی است ، پس در این صورت قبل از انقلاب که این مشکل نبوده و لذا میبایستی در آن سالها کلی مقاله از اساتید علوم انسانی در آن سال ها چاپ شده بوده باشد.

 

چاپ شده؟

یک دانه هم چاپ نشده بوده.

 

گفتید یک پارامتر برای نشان دادن عقب ماندگی در علوم انسانی عدم چاپ مقاله در نشریات بین المللی است. دیگه چه پارامترهایی است برای نشان دادن عقب ماندگی در علوم انسانی در ایران؟

ببینید کار محقق علوم انسانی از جمله بررسی زمینه های شکل گیری  تحولات سیاسی و اجتماعی جامعه است. حالا شما یک بررسی ساده و مختصر بفرمایید که این امر چه میزان در ایران ظرف سالهای اخیر صورت گرفته؟    

 

چقدر ؟

همانقدر که آمار چاپ مقالات در نشریات معتبر بین المللی بود.

 

یعنی واقعا همکاران شما در علوم سیاسی پیرامون وقایع و تحولات سیاسی و اجتماعی کشور خودمان کار نمی‌کنند؟

آره، اگر چه پذیرشش برای شما سخت و باورنکردنی است، اما متاسفانه این جوری است. من چند تا مثال برای شما می آورم و شما بعنوان یک خبرنگار بررسی بفرمایید که اساتید علوم سیاسی کشور در خصوص این رویدادهای مهم ایران در سالهای اخیر چقدر کار  انجام داده اند.بلاخره در این جامعه، قریب به 14 سال پیش یک انتخابات برگزار شد و فردی بنام سید محمد خاتمی، علی رغم همه باورها و انتظارات، بیست میلیون رای آورد. واقعا چقدر روی این مساله کار شد؟ کدام کار علمی به این پرسش پرداخت که چرا این رویداد اتفاق افتاد؟ در همین جامعه هشت سال بعد، یک فردی بنام محمود احمدی نژاد که هیچ وجه اشتراکی با سید محمد خاتمی نداشت، با 17 میلیون رای، رییس جمهور شد. ما چقدر کار کردیم در این باره که این 17 میلیون نفر چه کسانی بودند؟ اصلا ما بلد نیستیم راجع به این مسائل کار بکنیم و تنها هنرمان کلی گویی و گرته برداری های ناقص از غربی ها است. در خصوص مسایل اجتماعی هم وضع مثل حوزه سیاسی است. ما راجع به مسائل مهم اجتماعی جامعه خودمان، نمی توانیم کار بکنیم همه می گویند فی المثل آمار طلاق ظرف بک دهه  گذشته بالا رفته و همچنان در حال بالا رفتن است . اساتید ما چقدر در این زمینه کار کرده اند که جامعه ما را چه می شود؟ چرا آمار طلاق اینقدر بالا می رود؟  به نظر شما وقتی اساتید علوم انسانی ایران  راجع به مسائل جامعه خودمان  عقیم و سترون هستند، چقدر می توان از انان انتظار داشت که فی المثل  راجع به عراق کار کنند یا راجع به جهان عرب کار کنند و راجع به جنبش دموکراسی خواهی جهان عرب و پدیده شگفت انگیز بهار عربی  کار کنند؟ یا راجع به اوباما ، القاعده و اسامه بن لادن و طالبان کار کنند؟ ما فقط ترجمه می کنیم. اساتید علوم انسانی ما تنها کاری که می کنند، ترجمه است. مثلا اگر یک استاد علوم سیاسی غربی راجع به دوم خرداد یا پیروزی آبادگران در انتخابات سال 84، تحلیل و بررسی کرده باشد و به زبان فرانسه و انگلیسی چاپ شده باشد، دست به دست در ایران می چرخد و نقل محافل می شود. به نظر من، این یعنی عقب ماندگی. عقب ماندگی که شاخ و دم ندارد. من به بخش تکنولوزی و صنعتی و به علوم پایه و کاربردی کاری ندارم و به من مربوط نمی شود  اما درباره حوزه علوم انسانی واقعیت تلخ اینه که بنحو حزن انگیزی عقب مانده و عقیمیم. هیچ حرفی برای گفتن نداریم الا یک مشت کلی گویی و عرض کردم گرته برداری های ناقص و دست و پا شکسته تقلیدی از غرب. از خودمان هیچ فکر و تولیدی نداریم. تنها مساله ای که در دانشگاه های ما وجود دارد، ترجمه و باز تولید کارها و نظرات غربی ها است. البته یک بخش دیگر هم ضدیت و دشمنی جاهلانه وایدئولوژیک زده با غرب است که این هم مصیبت دیگری است بمراتب بدتر از مقهور بودن غرب.

 

یعنی اصحاب علوم انسانی ما، اینقدر نسبت به آنچه در پیرامون شان اتفاق می افتد، بی اعتنا هستند؟

شما نگاه کنید ببینید، در شش هفت ماه گذشته که جنبش دموکراسی خواهی جهان عرب که دنیا را به شگفتی واداشته است، اساتید علوم انسانی در ایران چقدر پیرامون آن کار کرده اند؟ دلیل این مساله هم به همین عقب ماندگی برمی گردد. یکی از وجوه عقب ماندگی هم نگاه توهم توطئه و فرضیه های دائی جان ناپلئونی به عرصه تحولات بین الملل است. غایت هنر بسیاری از محقیقن علوم انسانی ما در حوزه تاریخ و علوم سیاسی و روابط بین الملل، نظریه پردازی های تئوری توطئه و ارائه فرضیات دایی جان ناپلئونی است. نهایت هنر ما این است که اگر فلان اتفاق در افغانستان ، اروگوئه و زئیر افتاده، تلاش کنیم ببینیم که آمریکایی ها چه نقشی داشته اند؟ یعنی هیچ رویدادی از نطر متفکرین ما اصالت ندارد. مثلا همین جنبش دموکراسی خواهی جهان عرب را بک جوری به خواست و اراده آمریکایی ها و غربی ها متصلش کرده اند. رییس مجلس خبرگان ما حضرت آیت الله مهدوی کنی در جمع بندی مجلس خبرگان در اواخر شهریور ماه گفتند؛ "این غربی ها رفتارهای متصاد دارند در لیبی یک جور رفتار می کنند در سوریه یک جور و در بحرین یک جور دیگر." این غایت نگاه ما است و تنها چیزی که برای ما مطرح نیست این است که مناسبات سیاسی و اقتصادی و اجتماعی در مصر یک وضعیتی دارد ، در سوریه و مصر و بحرین یک وضعیت دیگر. به آمریکایی ها چه دخلی دارد که در این کشورها وضع چگونه است. اینها باعث شده که توجه ما فقط متوجه غربی ها بشود. در هر تحولی بجای تلاش در فهم اسباب و علل بوجود آمدن آن تحول یکراست میرویم به سروقت آمریکا و تئوری های توطئه.

 

یعنی شما می گویید ما باید در حوزه علوم انسانی بخصوص اندیشه سیاسی، بومی عمل کنیم؟ این چه تفاوتی با تئوری علم بومی دارد؟

اصلا و ابدا، علم بومی به نظر من یک سراب ، یک ویترین خالی و یک حقه بزرگ است ما چیزی به اسم علم بومی نداریم

 

هیچ جای دنیا؟

بله در هیچ کجای دنیا. مگر در آرژانیتن، آلمان، فرانسه، ... علم بومی داریم؟ اینکه من می گویم، نگاه ما به غربی ها است، مقصودم این است که ما چون خودمان عرضه و لیاقت فکر کردن و اندیشیدن نداریم، نگاهمان به غربی ها است. به اینکه هابرماس چه گفته، چامسکی چی گفته، میشل فوکو چه گفته ، پست مدرنیست ها چه گفته اند، حسن علی جعفر چی گفته. ما از خودمان هیچی نداریم.

 

چرا نداریم؟

خیلی ساده،واسه اینکه علم در جامعه ما عقب مانده است.

 

عقب ماندگی یک دلیل است اما تنها دلیل نیست. آیا یکی دیگر از دلایلش این نیست که نهاد آموزش ما مشکل دارد؟ یعنی ما در دانشگاه هایمان از همان اول که وارد دبستان و راهنمایی می شویم اندیشیدن را یاد نمی گیریم. بعد که می خواهیم وارد دانشگاه شویم، حتما دوست داریم مهندس یا دکتر شویم. بهترین های ما راهی دانشکده های فنی می شوند و بدترین ها، راهی دانشکده های علوم انسانی.

شما درست می گویید. در کشورهای غربی، علوم انسانی این وضعیت واماندگی و درماندگی و تحقیرآمیز را ندارد. بنده اگر پسرم در دانشگاه شریف تحصیل بکند یا در دانشکده فنی دانشگاه تهران یا پلی تکنیک باشه با یک تبختر خاصی درباره تحصیل پسرم حرف می زنم. ولی اگر پسر من رشته تاریخ، جامعه شناسی و فلسفه بخواند، خیلی دوست ندارم درباره آن اظهار نظر کنم. ما می گوییم تاریخ رشته نیست، درس یعنی مهندسی برق ،درس یعنی پزشکی  . در حالیکه در فرانسه یا آمریکا و انگلیس اینجوری نیست. در این کشورها اگر شما جامعه‌شناسی و فلسفه و تاریخ بخوانید، شأن بالاتری نسبت به مهندسی پیدا می کنید. در ایران نخبه های مدارس سراغ فنی مهندسی می روند و وامانده ها وارد رشته های علوم انسانی می شوند. در غرب برعکس است. در غرب دانشجوی علوم انسانی مجبور نیست سرش را پایین بگیرد بلکه افتخار هم می کند و مغرور است که در دانشگاه آکسفورد، تاریخ می خواند. البته فقط بعد نگاه کردن به مساله نیست بالطبع اگر کسی مهندسی برق بخواند آینده اش تامین است اما اگر علوم انسانی بخواند آینده اش معلوم نیست.

 

و به همین دلیل است که خانواده ایرانی با اندیشیدن مخالفت می کند پدر ایرانی به بچه خود می گوید؛ زندگی خودت را بکن... .

برای اینکه بچه وقتی فکر کند، کار دست خودش می دهد و ممکن است سر از زندان اوین دربیاورد. ترجیح می دهیم بچه مان خیلی شیک برود دانشگاه، دکتر و مهندس بشود و کاری به معقولات نداشته باشد چون اینها هزینه دارد. می خواهیم بچه مان راست برود و بیاید و خیلی هم فکر نکند و خیلی هم کتاب نخواند.

 

تصمیمات کارگزاران فرهنگی و عملکرد سیاست گذاران اجتماعی و سیاسی هم در این میان، چقدر موثر است؟

این هم نکته اساسی است. در جوامع توسعه یافته، صاحب نظران و اساتید علوم انسانی، جایگاه دارند، یعنی حکومت ها در بسیاری از موارد، از اینها یاری می طلبند. همان طور که در پزشکی اگر رییس جمهور بیمار باشد، پیش دکتر می رود، در هنگام بروز چالش های اجتماعی و سیاسی هم سراغ متخصصان علوم انسانی می روند. مثلا در وقایع ماه قبل انگلیس، بسیاری از دانشگاهیان، مرتب در رسانه ها اظهار نظر می کردند که چرا اینجوری شده و چه عواملی باعث شده این جوانان بیرون آمده و اینجوری اعتراض می کنند؟ چرا نگاه عده ای از جوانان ما اینقدر به نظام بد است. اما در ایران، وقتی مساله ای اتفاق می افتد خود حکومت عقل کل است واصلا نیازی ندارد تااز یک محقق و استاد علوم انسانی نظر بخواهد. هیچگاه مسوولین در ایران نیامده اند از متفکران علوم انسانی استفاده کنند. هیچیک از وزرای خارجه نمی گویند کمیته ای مشترک با دانشگاه تهران و شهید بشهتی تشکیل داده ایم تا ببینیم چرا این اتفاق افتاده است؟ خود وزیر امور خارجه مساله را بجای متفکران تبیین می کند. در عرصه اجتماعی هم همینطور است. در تمام عرصه ها هم همینطور است. حکومت عقل کل است درباره تمام آنچه اتفاق می افتد، قشنگ می داند. وقتی حکومت می داند چرا فلان پدیده اتفاق افتاده دیگه دلیلی برای ارج و قرب دانشگاه نمی ماند.

 

از اینجا من به نهاد موثر دیگری در نابسامانی وضعیت تفکر در ایران اشاره می کنم و آن نهاد قدرت است. گویا قدرت خیلی علاقمند نیست جامعه، جامعه اندیشمندی باشد.

من معتقدم اینجوری نیست که قدرت جلوی اندیشدین را در جامعه می گیرد.مشکل چیز دیگری است. مشکل اینه که عرض کردم قدرت از خودش در هر زمینه ای فکر و نظر دارد و به اندیشه جامعه اصلا کاری ندارد.بگذارید یک مثالی که اخیرا اتفاق افتاد را خدمتتان عرض کنم. مسئله پیرامون حوادث اخیر انگلستان بود. برای قدرت مهم نیست که صادق زیباکلام درباره مسائل انگلیس چگونه فکر می کند، چرا؟ چون  قدرت خودش نطر دارد و خودش می داند. من یک یادداشت درباره  حوادث  انگلیس نوشتم و گفتم این تحلیل های ما در باره حوادث انگلیس واقعیت ندارد. اما برخی از نهادهای وابسته به قدرت بسیار ناراحت شدند چون آنچه من گفته بودم با آنچه آنها می اندیشیدند، بسیار متفاوت بود. در تحلیل مسائل اجتماعی، مسائل بین الملل و کلا همه مسائل، خود حکومت متولی امر تبیین است و به همه می گوید بروید کنار، من بهتان میگویم چی شده و چرا شده. وقتی خود حکومت همه چیز را می داند دیگه چه نیازی به متخصصین و اساتید؟ مقصودم اینه که اینجوری نیست که قدرت یا حکومت عامدا بیاید بگوید که نگذاریم اساتید علوم انسانی  حرف بزنند. بلکه در عمل اتفاقی که می افتاد این است که چون حکومت فکر می کند که می داند  کاری با دانشگاه ندارد و عملا دانشگاه و اساتید علوم انسانی ول معطلند. وقتی خود شما احساس می کنید آشپز خوبی هستید، دیگر نه نیازی به آشپز دارید نه به رستوران.

 

اما قدرت می خواهد باورهای خود را تحمیل کند.

این مشکل بعدی است. نگاه دولت و حاکمیت در ایران به هستی، ایدئولوژیک است و معتقد است که اگر این پدیده سیاسی اتفاق افتاده، به دلیلِ جهان بینی بوده که حکومت به آن باور دارد. و چون دلیل وقوع انرا میداند دیگه در مقام تحقیق و بررسی برنمیاد. دیگه در پی کشف حقیقت برنمی آید. یک مثال ساده بزنم حکومت در ایران معتقد است که یازده سپتامبر کار خود آمریکایی ها است بنابریان دیگر دلیلی نمی بیند گروهی را تشکیل دهد تا ببینید که چرا این مساله اتفاق افتاده چون حکومت فکر می کند که می داند چرا اتفاق افتاده است.یا فرض بفرمایید در مورد حوادث اخیر انگلستان واکنش دولت های ایران و انگلستان خیلی جالب بود.مسئولین انگلستان پس از وقوع ان ناارامی ها خیلی جدی در پی اسباب و علل بروز آن حوادث برامدند.آموزش و پرورش مطرح شد که چقدر نقش داشته در تربیت ان جوانان؟ وضعیت خانواده ها مطرح شد که چقدر مقصر بودند در تربیت فرزندان شان؟ مسایل و عوامل اقتصادی مطرح شدند؟ مسایل اجتماعی و سیاسی مطرح شدند، مسایل تبعیض نژادی واین دست مسایل مطرح شدند.اثر این بحث ها هم توسط صاحبنظران علوم انسانی مطرح میشدند. اما در ایران تنها یک مسئله مطرح شد ان هم این بود که نظام سرمایه داری غرب به آخر خط رسیده و این اغاز فروپاشی تمدن غرب است ومسایلی از این دست.خود حکومت هم جلو دار طرح این مسایل بود. بر عکس انگلستان ، کسی برای نظر اساتیدعلوم انسانی تره هم خرد نکرد.

 

 

 

 

  • اصغر زارع کهنمویی

تفکر

علوم انسانی

وضعیت تفکر

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی