پانزده آفت روزنامهنگاری عصر اصلاحات / وبنوشت
اصغر زارع کهنمویی؛ وبسایت شخصی: عصر اصلاحات، بهار روزنامهنگاری ایرانی بود. نسل متفاوتی از سیاستمداران نظام، پای بر پلکان قدرت نهاده بودند که بر حکمرانی نرم اعتقاد داشتند. این اعتقاد، پیش از هرچیز، یک نوع آزادی نسبی را در حوزه فرهنگ به وجود آورد. روزنامهها به دلیل روزمرگی و سهل الوصولی، زودتر و بیشتر از دیگر حوزهها، از این آزادی بهره بردند. روزنامهنگاری چنان توسعه یافت که حتی سیاستمداران نیز راهی تحریریهها شدند و بخش بزرگی از بار توسعه و اصلاح را بر دوش روزنامهنگاران انداختند. برخی تحلیلگران در بررسی روزنامهنگاری این دوران، از اصطلاح «روزنامهنگاری دوم خردادی» استفاده میکنند. باید روزنامهنگاری دومخردادی را به دو دوره تقسیم کرد؛ دوره نخست،دوره بسیار کوتاه و بسیار پرباری بود که از مهر 76 (جلوس سیدمحمدخاتمی بر تخت ریاست جمهوری) تا اردیبهشت 79 (توقیف گسترده مطبوعات با حکم حکومتی ولی فقیه) طول کشید. دوره دوم از اردیبهشت 79 آغاز شد که کمابیش تا امروز نیز ادامه دارد. این دوره اگرچه در روند آگاهی مردم بیتاثیر نبوده؛ اما، نمیتوان این تاثیر را با تاثیر دوره اول مقایسه کرد. روزنامهنگاری دومخردادی، اگرچه، تاثیر شگرفی در روند توسعه سیاسی و آگاهی مردم داشته؛ اما، از آفتها و معایب درونی زیادی نیز رنج میبرد. این یادداشت، بدون انکار خدمات شایسته روزنامهها و روزنامهنگاران این دوره، به بررسی فهرستوار آفتها از منظر نقد درونی میپردازد. البته باید اذعان داشت که این نقدها بدون درنظرگرفتن بستر سیاسی و اجتماعی حیات و ممات این روزنامهها، شاید منصفانه نباشد.
1. آفت نخست، سیاسی شدن امر روزنامهنگاری بود. ظهور سیاستمدارانی در قامت روزنامهنگار، روزنامهنگاری در دوران اصلاحات را از کارکرد اصلی خود خارج و وارد کاخ مخوف سیاست کرد. روزنامهنگاران این دوره، بیش از آنکه روزنامهنگار باشند، سیاستمدار بودند. به نظر میرسد، باید عرصه روزنامهنگاری با عرصه سیاست کاملا تفکیک میشد. این دو عرصه، جایگاه و کارکرد کاملا متفاوتی دارند. سیاستمدار قدرتخواه است و روزنامهنگار آگاهیبخش. سیاست می پوشاند و رسانه افشا می کند. یکی از مهترین دلایلی که باعث میشود، روزنامهنگاران بهتنهایی، بخش بزرگی از بار بحرانهای سیاسی کشور را بر دوش بکشند، تداخل این دو عرصه است. تحدید آزادی مطبوعات هم می تواند حداقل در یک بعد، معلول این مساله باشد. به نظر می رسد، باید روزنامهنگاران عصر اصلاحات، صف خود را از سیاستمدارن جدا میکردند؟ امری که البته هنوز هم انجام نشده است.
2. آفت دیگر روزنامههای دوم خردادی، بی توجهی به خطوط قرمز بود. البته این نکته انکار نمیشود که این روزنامهها شعاع محدوده قرمز را فراتر بردند؛ اما، نادیدهگرفتن مطلق این محدوده، بی توجه به ظرفیتهای آن روز، اشتباه بود. به نظر می رسد در دوره اول روزنامههای دوم خردادی، به مقدار خیلی زیادی، تندروی شد.
3. آفت سوم، افتادن در بازی روزنامههایی بود که با رفتار و ادبیات نامتعارف با ژورنالیسم حرفهای کار میکنند. برخی از روزنامههای اصلاحطلب، در برخی از صفحات، دقیقا با این ادبیات کار می کردند. آنها سعی می کردند به زبان آن روزنامهها، پاسخ بنویسند؛ اما، از این غافل بودند که در این میدان، از همان ابتدا بازندهاند.
4. آفت چهارم، حضور بسیار پر رنگ نخبگان و روشنکفران در این روزنامهها بود. روزنامههای دوم خردادی به تدریح زبان روشنکفری اختیار کردند و به همین دلیل، کمکم مخاطبان خود را از دست دادند. برخی از این روزنامهها، به مدرسه روشنفکری تبدیل شده بودند. به نظر میرسد، باید بین این دو عرصه (روشنفکری و روزنامه نگاری) هم، تمایز قائل شد. روزنامهنگار نباید به زبان روشنکفران با مردم سخن بگوید.
5. آفت پنجم، دولتی شدن روزنامههای دوم خردادی بود. حمایت بیحدوحصر دولت از روزنامهها با آزادی مطبوعات اشتباه گرفته شد. روزنامه ها با میلیونها تومان پول نفت، پشت سر هم راهاندازی شدند، بدون توجه به اینکه اصلا آیا جامعه روزنامهنگاری ظرفیت و قابلیت اداره اینهمه روزنامه را دارد یا نه؟ یا اصلا این حمایت مالی از دیدگاه ژورنالیستی درست است یا نه؟ پولها واریز شدند، روزنامهها راه افتادند و روزنامهنگارهای تازهکاری که از رونامهنگاری هیچ نمیدانستند، وارد رسانه شدند. افزایش کمی و افت کیفی، فضای ژورنالیسم ایرانی را آشفته کرد.
6. آفت ششم، عقدهگشایی روزنامههای دوم خردادی بود. فضای رونامهنگاری بعد از سالهای سال تا حدی باز شده بود. روزنامهنگاران هر آنچه را نمی توانستند در طول سالها بنویسند، نوشتند. این مساله بیشتر در عرضه سیاست و ادبیات بود. حوزه سیاسی و ادبی بسیار پررنگ و حوزه فرهنگ و جامعه کمرنگ شد. روزنامهنگاران دوم خردادی به مشکلات جامعه، شکافها و بحران های اجتماعی کمتوجهی کردند.
7. آفت هفتم، حضور افرادی در ردههای بالای روزنامههای دوم خردادی بود که تا پیش از آن، ماموران رده بالای وزارت اطلاعات بودند. اینان کار روزنامهنگاری را با فعالیت امنیتی اشتباه گرفتند و روزنامه را تبدیل به رپرتاژهای روزانه اطلاعاتی کردند. آنان این اطلاعات را مدیون گذشته های امنیتی خود بودند. این رفتار نه آگاهیسازی که افشای اطلاعات محرمانه ای بود که می توانست جامعه را سردرگم کند.
8. آفت هشتم، واکنش فعال به رفتار محافل زیرزمینی قدرت بود. قرار نبود، روزنامه سپربلای گروههای فشار باشد. روزنامهنگاران دوم خردادی، گویا خود را مادرترزای جامعه ایرانی میدانستند و برای بسیاری از مسائل واکنش نشان می دادند. به نظر می رسد، در برابر بسیاری از سناریوها، سکوت بهترین راه چاره بود.
9. آفت نهم بیتوجهی به ساخت ساختار بود. روزنامهنگاران دوم خردادی، تنها به دولت مستعجل دل خوش کردند. زمانی که دولت، تمامقد از روزنامهها حمایت میکرد، بهجای راهاندازی فلهای روزنامهها، باید و باید به فکر استقرار نهادهای پرقدرت رسانهای در جامعه میبودند. باید انجمنهای صنفی قدرتمندی در همه حوزههای روزنامهنگاری از عکاسی، صفحهآرایی، خبرنگاری و ... تشکیل میشد و پول ها بهجای حیف و میل در چاپخانهها، در این NGOها ذخیره میشد. آنها باید بجای مصرف مطلق، نهالی می کاشتند تا امروز درخت تنومندی باشد.
10 آفت دهم روزنامه نگاران دوم خردادی، رفتار صفر و صدی بود. زمانی هرگز کوتاه نیامدند و زمانی دیگر، پا پس کشیدند و کمکم از تمام مواضع خود عقب نشستند. این عقبنشینی اگر چه ادبیات و شیوههای رندانهای در روزنامهنگاری به وجود آورد، اما این سبک جدید، به ازبینبردن هویت روزنامه نمی ارزید. عقب نشنی اینقدر سنگین بود که روزنامهها به کاردستی تبدیل شدند و روزنامهنگاران به دستگاه تکثیر.
11. آفت یازدهم و مهم، کنار گذاشتن اخلاق از عرصه مطبوعات بود. با احترام تمام به همه روزنامهنگاران، باید گفت؛ متاسفانه روزنامهنگاری ایرانی، به اخلاق حرفهای بیتوجهی کرده و میکند. متاسفانه در بسیاری از موارد، اخلاق فدای حرفه میشود. به نظر میرسد، رسانه باید بین اخلاقیماندن و توقیف یا بستهشدن، اخلاق را انتخاب کند. مرگ روزنامه بهتر از بداخلاقی آن است چون اگر بداخلاق بماند، بداخلاقی را ترویج می کند.
12. آقت دوازدهم، ظهور باندهای محدود در عرصه روزنامهنگاری بود. بسیاری از باندهای عجیب و غریب در روزنامه های ما در عصر اصلاحات شکل گرفتند. ورود به عرصه روزنامه نگاری برای خیلی ها، خیلی سخت شد. تنها کسانی می توانستند روزنامهنگار شوند که در این حلقههای به شدت محدود و مسدود جای بگیرند. این حلقه ها جلوی ورود بسیاری از بهترینها را گرفت.
13. آفت سیزدهم، بی توجهی این روزنامهها به شهرستانها و تمرکز کامل در تهران بود. روزنامههای دوم خردادی به تبعیت از سیاستمدارن اصلاحطلب، خود را در زندان تهران محدود کردند. این روزنامه ها به آنچه در دیگر شهرهای جامعه ایرانی می گذشت، بی توجه بودند. این روزنامهها نه تنها شکاف تهران-شهرستان را نفهمیدند بلکه در عمیقتر شدن این شکافها، نقش موثری ناخواسته نقش ایفا کردند. روزنامه های اصلاحطلب متاسفانه، رسانه جامعه متوسط پایتختنشین ایران بودند و بس.
14. آفت چهاردهم، قومی بود. گویا در روزنامه های ایران، نوشتن درباره حقوق مدنی انسانهایی که به زبان دیگری غیر از فارسی متولد می شوند، سخن می گویند و زندگی می کنند، قدغن است. چگونه میتوان مدعی آگاهی و اصلاحطلبی بود؛ اما، به بخش بزرگی از جامعه ایرانی که با عنوان ترک و کرد و... شناخته میشوند، بی توجهی کرد؟ شکاف عمیق و بسیار عمیق قومی در جامعه فعلی ما در حال حاضر، دلایل بسیاری دارد که یکی از آنها، بدون هیچ تردیدی، بیتوجهی مطلق رونامهها به حقوق این گروههای وسیع زبانی است. سکوت رسانهها در برابر مصائبی که بر گروههای زبانی غیرفارسیزبان روا میرود، با اخلاق و هویت حرفه روزنامهنگاری در تعارض کامل است.
15. آفت پانزدهم، حضور دلالانی بیگانه با ساحت، مسلک و مرام رسانه در ردههای بالای مدیریتی برخی روزنامههای دوم خردادی بوداین . برخی از روزنامهها متاسفانه، به حضور کرکسهای فرصتطلبی آلوده شدند که عنوان مدیر را یدک میکشیدند. برخی از روزنامهها را کسانی مدیریت میکردند که نه اهل فرهنگ بودند،نه اندیشهای را نمایندگی می کردند و نه اصلا اخلاق را می فهمیدند.
پینوشت: این مطلب بهدلایلی در روزنامهها منتشر نشد.