به راستی این سوسکهای کثیف که جهان را اینچنین آلوده کردهاند از کجا می آیند؟
توضیح: یادداشت حاضر، زمستان 88 چهار سال پیش از ظهور گفتمان اعتدال در سپهر سیاسی کشور و در اوج نمایش قرائتهای افراطی، نوشته شده است. نویسنده در این یادداشت صراحتا بر ضرورت گرایش به اعتدال و برائت از رادیکالیسم تاکید میکند همان رویکردی که بعدها به گفتمان کلان دولت فعلی بدل شد.
***
«تنها یک راه وجود دارد؛ باید لیبرال/سوسیالیست/کمونیست/طالب/جندالله/دموکرات/... بود تا جهان را اصلاح کرد.» این سرطان عصر جدید جهان است؛ هر کسی که برای اصلاح جهان، پای جلو مینهد، جهان را یکسره، همرنگ نحله خویش(!) میخواهد، غافل از اینکه وضعیت ناآرام جهان، مولود این نگرش مطلقگرایانه است. رادیکالیسم نه خود مکتب نیست اما ویروس کشنده همه نحلههای فکری است. بیش از دو سده است که سران جهان، چکمه افراط پوشیدهاند و برای یکسانسازی بشر، جهاد میکنند.
سوسیالیسم، شعارهای خوبی میداد. از پایان رنج بشر سخن میگفت، اما وقتی بر اریکه نشست، اختاپوس رادیکالیسم چنان بر پیکرهاش سایه افکند که بهجای پایان رنجهای انسان، سر از گولاک درآورد. گولاک فرزند سوسیالیسم نبود، مولود تلخ رادیکالیسم بود که بر گرده سوسالیسم نشسته بود.
- ۰ نظر
- ۰۴ مرداد ۹۳ ، ۱۴:۳۳