گفتگو با انجبل اندبله، آرزوی جهان عاری از نژادپرستی / نسیمبیداری
اصغر زارع کهنمویی - نسیم بیداری: در سال 1960 نلسون ماندلای ستیزهجو و دوستان مبارزش، عدهای از فعالان مکتب نژادپرست پانآفریقانیسم را به قتل رساندند. یک سال بعد، ماندلا تشکیلات شبهنظامی «نیزه ملت» را تاسیس کرد و رسما وارد مبارزه مسلحانه شد. در آن زمان، کسی باور نمیکرد، همو، 30 سال بعد به عنوان یک قهرمان تمامعیار در مقیاس جهانی پای به عرصه دیپلماسی عمومی بگذارد و تنها 4 سال بعد، بهعنوان رییسجمهور صلحطلب آفریقای جنوبی، سمفونی صلح تاریخ بشر را چنان بنوازد که چشمهای منتقدترین دشمنان او نیز خیره شوند و به قول دکتر انجبل اندبله، «جهان، نقش بزرگ ماندلا را در مبارزات مسلحانه فراموش کرده است.» ماندلا چگونه ماندلا شد؟ چرا جهان او را اینگونه سرود؟ چرا ماندلای مسلح، پس از سالها حبس با اعمال شاقه، صلحطلب شد و دشمنان خود را بخشید؟ پروفسور انجبل اندبله، استاد دانشگاه کیپتاون و رییس هیئت امنای مرکز یادبود ماندلا در گفتگوی مکتوب که چندماه پیش در دوران بیماری شدید ماندلا انجام شد، به سوالاتی مهمی درباره تناقضات جدی او در میانه صلح و خشونت پاسخ داده است. او خشونت را آخرین راه حل میخواند راهحلی که همیشه به نتیجه نمیرسد. این پژوهشگر نژاد و قومیت درباره صلح نیز میگوید: صلح، هدف است. ابزارهای صلح آمیز، ابزارهای برگزیده هستند. صلح آری؛ حتی اگر هزینه زیادی برایش پرداخته شود. اما صلحی که نتیجه هر نوع هزینه ای باشد، هرگز.
ماندلا را باید محصول کدام مشرب فکری و مکتب دینی دانست؟ ماندلا در چه بستری رشد کرد و چگونه ماندلا شد؟ بویژه ماندلا، عقاید ضدنژادپرستی خود را مرهون چه چیزی است؟
هویت و چارچوب فکری ماندلا را باید محصول تاثیرات گوناگون زندگی او دانست. درواقع، این تنوع رویدادها، او را «ماندلا» کرد. او دوران ضدنژادپرستی را مدیون کنگره ملی آفریقای جنوبی یعنی بخش بزرگتر کنگره و رفقای کمونیست خود است.
نلسون ماندلا، بیش از هر چیز، قهرمان مبارزه با آپارتاید است. ماندلا با نوع کلاسیک آپارتاید مبارزه میکرد. آیا در دنیای معاصر، این مدل کلاسیک آپارتاید از بین رفته یا هنوز دیده میشود؟
در یک چارچوب رسمی، رژیم آپارتاید عوض شد و دوره پساآپارتاید آغاز شد. در عمل، ثابت شده که الگوی آپارتایدی جامعه، اصولا ارتجاعی است. البته ما هرگز تغییری اساسی به آن معنا نداشتیم که همه مدلهای نژادپرستی از بین رفته باشد. این تغییر دولت، صنعت و جامعه است که نسلها را هدایت می کند.
برخی میگویند، گونههای مدرنتر آپارتاید از جمله آپارتاید فرهنگی جای آپارتاید کلاسیک را گرفتهاند. در یک جمعبندی کلی، وضعیت جهان ما در حوزه آپارتاید چگونه است؟ آیا شما به نئوآپارتاید معتقد هستید؟ وجوه آن چیست؟
این درست است که بگوییم که پساآپارتاید به عنوان یک رویای بزرگ، مثل تجربه آزادی، هنوز برای اکثریت آفریقای شمالی و دیگر نقاط جهان بهطور کامل تحقق پیدا نکرده است. ما برای تحقق دوران عاری از نژادپرستی، تلاش طولانیمدت میکنیم و برای آن احترام قائل هستیم. ما با تذکار و یادآوری نلسون ماندلا که تلاش بیپایانی برای آزادی کرده است، برای مبارزه الهام میگیریم.
ماندلا برای مبارزه با آپارتاید، به مبارزه مسلحانه، خرابکاری و ترور روی آورد. از منظر فلسفه اخلاق، این رویکرد، قابل توجیه است؟ آیا خشونت در برابر آپارتاید توجیه می شود؟
نلسون ماندلا هرگز طرفدار تروریسم نبود. مبارزه مسلحانه تحت فرماندهی او، همیشه شدیدا کنترل میشد و به عنوان آخرین راه حل، همیشه به مثابه ابزاری برای پایان دادن به کشمکشها به آن نگریسته میشد. به نظر من این مورد استفاده، قابل توجیه بود.
اگر خشونت ماندلا در برابر آپارتاید توجیه دارد، پس می توان خشونت خیلیها را نیز حتی خشونت بوش، بن لادن و ... را توجیه کرد چون آنها هم با شعارهای قشنگی مبارزه میکنند.
توجیه خشونت، متکی بر فریاد عدالت است و اینکه تمام راههای مشروع و مسالمت آمیز، به بن بست رسیده است. تفکر نلسون ماندلا در این مورد بسیار و اضح بود. قبل از اینکه به خشونت دست بزنیم، باید بدانیم آیا تمام راههای مسالمتآمیز دیگر آزموده شده و به نتیجه نرسیده است؟ یعنی باید تنها زمانی از خشونت استفاده کرد که هیچ راه موثر و تاثیرگذار دیگری را نتوان به کار گرفت.
آیا در مبارزه با آپارتاید مدرن، رویکرد مسلحانه ماندلا، توصیه می شود؟
نه. تلاشهای مستمر برای عدالت در آفریقای شمالی در مناطقی اتفاق میافتد که بیشتر پذیرای ابزارهای صلح هستند. روش "آخرین راه حل" نمیتواند با موفقیت به اتمام برسد.
جهان ما نسبت به دوران آپارتاید آفریقای جنوبی، چقدر تغییر کرده است؟ انسان امروزی در این کره خاکی، چقدر از نژادپرستی و آپارتاید فاصله گرفته و چقدر هنوز درگیر چنین مسالهای است؟
جهان به طور کامل تغییر نیافته است. هنوز کارهای زیادی باید انجام شوند. در این باره، این نقل قول از سخنرانی ماندلا در سال 2008 در لندن بسیار مهم است: «دوستان از اینکه امروز به ما پیوستهاید و از ما حمایت میکنید کمال تشکر را داریم. این یک امتیاز بزرگ است که بنده در 90 سالگی توانستهام به اینجا سفر کنم و در حضو ر بسیاری از دوستان خوب باشم. از شما به خاطر حمایت بیدریغتان در مبارزه با بلای ایدز و اچ.ای.وی. تشکر میکنم. شما میدانید که تغییر در دستان شما است. جهان بهخاطر درد و رنج و فقر و محرومیت به سطوح آمده است. این در دستان شما است که جهان خوبی بخصوص برای فقرا و آسیب دیدهها و حاشیهنشینها بسازید. پشت سر ما پیشرفتهای بسیار بشری قرار دارد؛ اما باید توجه کرد که شکستها و مشکلات بسیاری نیز در برابر ما است. در این روزگار باید از وضعیت فلسطین و اسرائیل سخن گفت و اینکه جنگ هنوز ادامه دارد. ما علیه حمله به عراق هشدار داده بودیم ولی شاهد رنجهای وحشتناک در آن کشور شدیم. ما همچنین با غم و اندوه تراژدی دارفور را نگاه میکنیم. نزدیکتر از آنها، ما در قاره خود ما شاهد خشونت علیه بخشی از آفریقاییها در کشور خود هستیم. یا در کشور همسایه ما شکست غم انگیز زیمبابوه را هستیم. نیز ما باید وضعیت اسفناک مبتلایان به ایدز میببینیم. الان کمک به رهاکردن جهان از درد و رنج در دست نسل شما است . از شما متشکرم.»
حیات و اندیشه ماندلا، چه پیامی برای اندیشههای نژادپرستانه حاکم در جهان فعلی دارد؟ چه کار کنیم که این پیام بر مغز آنها بنشیند و بر آنها تاثیر بگذارد.
بنده معتقد هستم پیام اصلی ماندلا برای وضعیت نژادپرستی مدرن و تبعیض های فعلی این است که هر انسانی باید برای آزادی خود مسوولیت داشته باشد. در عین حال، هر انسانی باید مسوول تلاش برای آزادی کسانی که مورد ستم قرار گرفتهاند نیز باشد.
ماندلا مسلح به زندان رفت و بعد از 27 سال، صلح طلب از زندان بیرون آمد. دلیل این تغییر اساسی، چه بود؟ زندان طولانی و دوری از اجتماع، مطالعات درون زندان یا تغییر جهان؟
هیچ تغییر اساسی در خود ماندلا اتفاق نیفتاده بود. این شرایط بود که تغییر کرده بود. زمان کشکمش نظامی به یایان رسیده بود. و فضا برای مذاکرات به وجود آمده بود.
اساسا خشونت و صلح چگونه می تواند در وجود یک فرد جمع شود؟ آیا خشونت ماندلا را میتوان به نوعی از مبارزه برای آزادی تاویل کرد و آنها را استثنا دانست؟
لطفا جواب سوال 5 مرا ببینید. صلح، هدف است. ابزارهای صلح آمیز، ابزارهای برگزیده هستند. صلح آری؛ حتی اگر هزینه زیادی برایش پرداخته شود. اما صلحی که نتیجه هر نوع هزینه ای باشد، هرگز.
زمانی، جهان ماندلا را تروریست خطاب می کرد همانطور که دیک چنی چنین کرد و زمانی دیگر به او جایزه نوبل داد. چرا دیدگاه جهانی اینقدر نسبت به یک فرد تغییر میکند؟ آیا جهان، خشونت او را برای مبارزه با آپارتاید بخشیده است؟
جهان، نقش بزرگ ماندلا را در مبارزات مسلحانه فراموش کرده است.
ماندلا در مرحله ای از مبارزه به مذاکرات سازش با رژیم آپارتاید رو آورد. این مذاکرات، محصول روندی بود؟ چگونه ماندلا از مبارزه به مذاکره رسید؟
نلسون ماندلا این تغییر را ایجاد نکرد. این مبارزه طولانی او بود که رژیم آپارتاید را اجبارا به میز مذاکره نشاند. در هر حال صلح همیشه هدف بوده است.
ماندلا در برخورد با غرب بسیار رادیکال عمل میکند. او زمانی دیک چنی را دایناسور خواند و زمانی دیگر، جرج بوش را به نژادپرستی در برابر کوفی عنان متهم کرد. رابطه ماندلا با غرب چرا اینقدر رادیکال است آیا این رفتار، در تضاد با اندیشه صلح جویانه او نیست؟
من اینجا هیچ تناقضی نمی بینم. بی عدالتی و مبارزه باید مطر ح شود بیتوجه به اینکه این بیعدالتی و مبارزهکنندگان کجا قرار دارند و اینکه چه کسی مسوول آن است.
آیا ماندلا در دوران قدرت نیز، ماندلای صلحطلب ماند؟ پرونده او را در مقابله با تبعیضنژادی و دادگاههای مربوطه چگونه ارزیابی میکنید؟
بله. دولت او یک دوره دموکراسی را معرفی کرد. دورهای که مناظره و بحث درباره صلح را ممکن ساخت.
ماندلا موافقان و طرفداران زیادی دارد اما در مواردی مخالفان جدی هم مثل مجلس کانادا داشته است. مخالفان و منتقدان ماندلا چه میگویند؟ کدام دیدگاه او این مخالفان را میآزارد؟
ماندلا منتقدان خود را دارد؛ اما من ترجیح میدهم اجازه بدم آنها هرچه میخواهند بگویند.
به نظر میرسد جهان ما به بتسازی مبتلا شده است. آیا از ماندلا نیز بت ساختهایم یا ماندلا واقعا ماندلایی است که جهان میپرستد؟
ماندلا خود ناراحتیاش را بهشدت درباره شرایطی که او را تاحد یک بت، تندیس و یا یک فرد مقدس بالا میبردند ابراز کرده است.
راه ماندلا چقدر توصیه میشود؟ ماندلابودن چقدر مفید است؟آیا ماندلا به اندازه شهرت خود، در روند صلح جهانی موثر است؟
چیزی که شما آن را «راه ماندلا» مینامید در آفریقای شمالی و در جاهای دیگر جهان موثر بوده است. این استراتژی نه تنها یک راهبرد شخصی بله در بسیاری مواقع، به عنوان راه و روش یک جنبش سیاسی و سنتی مطرح شده است. و البته، این استراتژی نیاز به وفق با اقتضاهای زمانی و مکانی دارد.