تنوع لایههای هویتی و بایستههای انسانشناسی ایرانی / انسان و فرهنگ
دانش شناخت انسان
انسان را موجود ناشناخته خواندهاند. پیچیدگیهای مطالعه این موجود زمانی عریان میشود که او را اجتماعی و مدنی بخوانیم. کشف رمزگونهی رازهای بیشمار این موجود، ابزاری فراتر از خرافهگوییها و البته دقیقتر از غیبگوییهایی میخواهد که گاه طرفداران و معتقدان بسیار دارد. بازگشایی رمزهای سر به مهر انسانِ اجتماعی – سیاسی، دانشِ آکادمیک میطلبد. دانش شنخات انسان، نه جامعهشناسی و نه فلسفه و نه روانششناسی است؛ ترکیبی از همه اینها است رشتهای بینرشتهای که میخواهد جعبه سیاه انسان اجتماعی را بخواند.
انسانشناسی ایرانی، پروژهای به قامت یک قاره
انسانشناسی برای جامعه ما زمانی حیاتیتر، ضروریتر و البته سختتر جلوه میکند که بپذیریم انسانِ ایرانی، هویت یکسانی ندارد. هویت انسانِ اجتماعی در ایران، چنان متنوع و رنگارنگ است که شناخت و فهم آن به اندازه همه پروژههای انسانشناسی یک قاره وسیع وقت و انرژی میبرد. اما متاسفانه انسانشناسیِ ایرانی نحیف است و توان تبیین انسانِ ایرانی و قدرت پیگیری این پروژه حجیم و بزرگ را ندارد.پذیرش تنوع انسانی در ایران، شرط انسانشناسی ایرانی
ایرانی چگونه انسانی است؟ این پرسش بزرگی است که باید انسانشناسی بدان پاسخ بگوید. افزون بر گسترش کمی وکیفی انسانشناسی در ایران برای پاسخ به این پرسش بزرگ، شرط اساسی دیگری نیز برای توفیق آن وجود دارد. انسانشناسی، انسانهای گشادهدست و فراخفکر میخواهد. کسانی که قدر و قیمت تنوع هویتی در ایران را نمیدانند، هرگز نمیتوانند ایرانیشناس خوبی باشند. یک انسانشناس خوب ایرانی، باید در وهله نخست، تنوع انسانِ ایرانی را به رسمیت بشناسد. او باید بپذیرد انسان ایرانی، یعنی موجودات رنگارنگی در یک بعد، ترک و فارس عرب و بلوچ و لر و گیلک و کرد و مازنی و ... خوانده میشوند و در بعد دیگر، شیعه و سنتی و زردشتی و ... شناخته میشوند. آنها همه ایرانی هستند اما هویتهای یکسان ندارند یکجور نمیاندیشند به یک زبان سخن نمیگویند و یک عقیده واحد را باور ندارند. آنها همه ایرانیاند اما دیگرگونهاند و هیچیک به تنهایی راوی همه هویتِ انسان ایرانی نیستند.
انسانشناسی و ضرورت تفکیک لایههای هویتی جامعه ایرانی
یک انسانشناس دقیق و حقیقتطلب، باید بتواند لایههای هویتی رسوب کرده در متن جامعه ایرانی را درک کند و برای شناخت و تفکیک دقیق این لایههای هویتی، تلاش کند. انسانشناسی نباید لایههای هویتی مختلف را نادیده بگیرد و یا احیانا در تحلیل خود، این لایهها را اشتباه بگیرد. برای مثال انسانِ ایرانی به زبانهای مختلف حرف میزند یکسان دیدن این لایهِ انسانشناختی، باعث مصائب و مشکلات اجتماعی شده است. نباید برای تحلیل این مصائب، به تبیین لایهی هویتی مذهب روی آورد. متاسفانه گاهی چنین اشتباههایی صورت میگیرد و مصائب جامعه ایرانی در بستر غیرمربوط تبیین میشود.
سیاستها و روایتهای یکسانسازانه و وظیفه انسانشناس ایرانی
انسانشناسی ایرانی، دشواری وظیفه است. او باید بتواند روایتی دقیق از تنوع انسانی موجود در ایران به جامعهشناسان، سیاستمداران، روشنفکران و دولتمردان ارائه کند. این روایت او، میتواند در رفع بحرانهای اجتماعی، هویتی، حقوقی، سیاسی و... بسیار موثر باشد. متاسفانه روایت تکبعدی و یکسونگرانه از انسان ایرانی، باعث اتخاذ سیاستهای یکسانسازانه شده است. انسانشناس میتواند با تعاریف و تصاویر دقیق از واقعیت انسان ایرانی، به این سیاستهای غلط و بحرانساز بشورد و تصمیمات انسانسوز را نقد کند.
انسانشناسی، عتیقهشناسی نیست
چنانچه من میفهمم یک نکته مهم در انسانشناسیِ ایران غافل مانده است. انسانشناسی در ایران، به یک رشته تزیینی تنزل یافته است. تو گویی انسانشناسی چیزی است در حد باستانشناسی که میخواهد عتیقههای زندهی جامعه را کشف و به موزهی جامعه ببرد. قائل شدن کارکرد موزهای برای رشته مهمی چون انسانشناسی جفا به انسانِ ایرانی است. این مهم دلایل بسیاری دارد یکی از مهمترین دلایل فهم بد از این رشته، پرزنت بد آن توسط شاغلان و متکفران این رشته است. متاسفانه کنشهای اکثر دانشجوها و اساتید انسانشناسی، از حد صاحبان یک کالای لوکس و عتیقه جلوتر نرفته است. انسانشناسها برخلاف جامعهشناسها کسانی تلقی شدهاند که در پی کشف اوهامات غیرضروری زیستجهان انسان هستند. دقیقا به همین دلیل، موضوعات مورد تحلیل و بررسی انسانشناسی نیز از جمله قومیت به محاق رفته و از عرصههای جدی پژوهش، کنار رفته است.
انسانشناسی ایرانی نحیف است
گویا دانش شناخت انسان در ایران متاسفانه به تعداد محدودی استاد و چند دانشجو و البته یک سایت انسانشناسی و فرهنگ خلاصه شده است. این تن نحیف، نمیتواند آن بار سنگین را به دوش بکشد. شایسته این است بهجای گسترشِ حیرتآورِ رشتههای غیرضروری یا کمترضروری در حوزه علوم انسانی همچون ادبیات، به تاسیس و گسترش رشتهی بسیار مهم انسانشناسی همت گماریم چه، این رشتهی مادر میتواند در توسعه کیفی رشتهای بسیاری از جمله سینما، سیاست، جامعهشناسی، مدیریت و ... بسیار موثر باشد. انسانشناسی باید پویا، فعال موثر عمل کند.
ضرورت حمایت از سایت انسانشناسی و فرهنگ
بهعنوان یک کنشگر اجتماعی و روزنامهنگار، با لحاظ اهمیت و جایگاه رشتهی انسانشناسی، بر این باور هستم، سایت انسانشناسی و فرهنگ ، در این وانفسای رکود تفکر و انحراف آکادمی ایرانی، تلاش دارد، جای خالی بسیاری از ضرورتها را بپوشاند. این سایت، با تکیه بر شانههای وظیفهگرای چند معلم، کارنامه ارزشمندی دارد. شایسته است، این مجموعه در آستانه ورود به نهمین سال فعالیت خود، با حمایت مسوولان علوم انسانی، رنگ و لعاب جدیدی بگیرد تا بتواند، راهی طولانی شناختِ انسانِ متنوعِ ایرانی را بپیماید.
***
محل انتشار: انسان و فرهنگ(ویژهنامه هشتمین سالگرد تاسیس سایت انسانشناسی و فرهنگ، دانشگاه تهران،)، سال سوم ، شماره پنجم، تهران، دی ماه 1392، صفحه 73 / لینک دانلود ویژهنامه